صفحه شخصی رضا مهیاری   
 
نام و نام خانوادگی: رضا مهیاری
استان: تهران - شهرستان: تهران
رشته: کارشناسی عمران - پایه نظام مهندسی: ارشد
شغل:  مهندس ناظر
شماره نظام مهندسی:  103016044
تاریخ عضویت:  1389/03/13
 روزنوشت ها    
 

 خدایا منو ببخش...شیوه های گول زدن اساتید بخش عمومی

6

آخرین متدهای روز جهان در زمینه ی نحوه ی محبت و نفوذ دانشجو به دل استاد
(برگه ی امتحان):

به جای مقدمه

این جفنگیات مرسوم که در برگهی امتحان مینویسند و از بیماری مادر تااینکه اگر این درس را نمره نیاورم مشروطم میشوم و ... حتی یک بچه ی 5 ساله باور نمیکند؛ چه برسد به یک دکتر!
کمی نوآوری وخلاقیت داشته باشید. جناب استاد به اندازه ی کافی خودش مشکلات و بدبختیدارد، دیگر نیاز نیست شما با آن خط زیبای منحصر به فردتان یک صفحه ی آچار
برایش از مشکلاتتان بگویید.
حالا باز ای کاش فقط یک نفر چنین خزعبلاتی مینوشت. یکهو می بینی از 30 نفر دانشجو، بیست و هشت نفر عینا نوشته اند که اگر این درس را نمره نگیریم شروطیم و مادرمان مریض است و پدرمان زندان است و فلان و بهمان. انگار این مشکلات را هم از روی دیگرتقلب کرده اند.


در این بخش به ذکر خاطراتی از فعالیتهای پربار خود در این زمینه میپردازم.


روشی پلید

یک درس ساده ای بود که من بنا به دلایلی نتوانسته بودم اصلا این درس رابخوانم و با ذهن کاملا خالی سر جلسه امتحان رفتم. نیم ساعتی نشستم و دیدم هیچکدام از این سوالات حتی برایم آشنا هم نیست. یک جمله در پایان برگه نوشتم و برگه را تحویل دادم:

«در اعتراض به تقلب گسترده ای که سر جلسه ی امتحان از سوی دیگر دانشجویان
شاهد بودم از دادن این امتحان خودداری کرده و نمرهی صفر را به بیستِ باتقلب ترجیح میدهم.»

نمرهی الف کلاس را گرفتم! خدایا مرا ببخش.


صم بکم عمى فهم لایعقلون

درس معارف بود. میدانستم موضوع درس چیست و مباحثش در چه زمینه ای است -
با عرض خسته نباشید به خودم- اما جزئیات مطالب و محتوای درس رانمیدانستم. سوالات توزیع شد و باز هم دیدم سوالات کمی برایم ناآشناست. ازمغرب و مشرق و زمین و زمان نوشتم. هر آنچه از کتاب دینی کلاس اول ا بتدایی، آقای واسعی گفته بود که مثلا چگونه مواد غذایی در بدن مادر تبدیل به شیر میشود تا برهان نظم و علیت که در دبیرستان خوانده بودم. امانقطه ی طلایی برگه این جمله بود:

«جناب استاد برای من کاری نداشت که عین محتوای کتاب را برایتان کپی کنم اما شما با روش زیبای تدریس خود به ما یاد دادید که چگونه تنها به منابع اکتفا نکنیم. گفتید در دین عقل هم سهیم است و نباید «صم بکم عمى فهم لایعقلون» بود. پس من ترجیح دادم مفهوم را بفهمم ولی کپی نکنم بلکه ازدانسته های خود بنویسم.»

بیست گرفتم! خدایا مرا ببخش.



اگر دین ندارید لااقل دلم شاد کنید

محاسبات عددی. درس بسیار دشوار. حداقل برای من که علاقه ی چندانی به ریاضیات و مباحث محاسبه ای کامپیوتر نداشتم. سوالات توزیع شد و مطابق معمول! خداوکیلی دیگر این درس 3 واحدی را خوانده بودم ولی چه کنم که درمغزم جای نگرفته بود. عادت دارم که قبل از اینکه برگه را تحویل دهم نمرهی خود را تخمین میزنم. در بهترین حالت 7 میشدم. امکان رسیدن امدادهای غیبی هم تحت هیچ عنوانی میسر نبود. آخر برگه نوشتم:

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

نمرهی 11 گرفتم و نفر سوم کلاس شدم! خدایا مرا ببخش.



وساطت حافظ

استاد حسینی دکترای ادبیات بود و استاد درس شیوه ی نگارش (البته فامیلش شهبازی بود ولی چون ممکنه یه وقت بیاد اینجا رو بخونه من نام مستعارنوشتم). عاشق حافظ بود و آخر هر جلسه چند بیت از حافظ میخواند و چشمانش پر از اشک میشد. سوالات چی.....؟ نه که بلدنباشم اما در حد 15-16 بیشتر نمیگرفتم. قبل از امتحان سری به اینجا زده بودم و واژه ی «شهباز» را در دیوان حافظ سرچ کردم و آن بیت را کف دستم ثبت کردم. زیر برگه امتحان نوشتم :

«جناب استاد من که «حافظ» را نمیشناختم؛ این شما بودید که در این ترم عشق حافظ را در وجود من انداختید! و باعث شدید تا با این شاعر آسمانی آشنا شوم. امروز قبل از امتحان گفتم تفالی به حافظ بزنم و ببینم چه میشود، این بیت آمد»:

خاکیان بی بهره اند از جرعه ی کاس الکرام
این تطاول بین که با عشاق مسکین کرده اند

شهپر زاغ و زغن زیبا صید و قید نیست این کرامت همره شهباز و شاهین کرده اند

بیست گرفتم! تنها بیستی که استاد در چند سال اخیر به یک دانشجو داده بود.
خدایا مرا ببخش.



تصویر من رو شطرنجی کنید

امتحان نظریههای جامعه شناسی و ... . تو رو خدا نام این استاد را بیخیال شوید. استاد نسبتا معروفی است و البته در بسیاری از دانشگاههای هم تدریس دارد و حسابی سرش شلوغ است. 10 نمره تحقیق و کنفرانس داشت و 10نمره هم امتحان پایان ترم. سرم بوی قرمه سبزی میداد. با یکی از بچه ها شرط گذاشتم که تحقیق و کنفرانس ارائه نمیدهم اما نمرهی بالای 18 میگیرم.
برای امتحان تئوری هم حسابی خواندم و خودم را آماده کردم. انصافا هم سوالات را خوب جواب دادم. فقط در پایانِ برگه بدون اینکه تحقیق یاکنفرانسی ارائه کرده باشم، نوشتم:

«موضوع تحقیق و کنفرانس: بررسی علل قبولی بالای دانش آموزان در
دانشگاهها در طی 16 سال اخیر.»

19 گرفتم! خدایا این یکی رو دیگه مردونه ببخش.



اگه مردی منو بنداز

با حساب خودم 13- 14 میشدم. اما این نمره برای من که عنوان شاگرد سومی!!!
کلاس را یدک میکشیدم خیلی فجیع بود. استاد فوق العاده جدی و بداخلاق بودو چندان نمیشد طرفش رفت. یک جمله پایان برگه نوشتم:

«جناب استاد حضور در کلاس شما در این ترم برایم بسیار مغتنم و مفید بود.اگر ترم بعد با ما درس برمیدارید که هیچ، اگرنه بدون تعارف دوست دارم این درس را پاس نکنم تا ترم بعد هم استادم شما باشید.»

17! خدایا سه تا نقطه.

شنبه 23 بهمن 1389 ساعت 11:45  
 نظرات    
 
بهروز شیربان 19:20 شنبه 23 بهمن 1389
12
 بهروز شیربان
همه اینها روش های خودتون بود مهندس، به نظرم اگه منابع مطالب رو ذکر می کردین خوب بود، خدایا همون سه نقطه
صاحبه جلالی 19:52 شنبه 23 بهمن 1389
7
 صاحبه جلالی
کلی استفاده کردم مرسی :)
بلال مرادی قره تپه 15:11 چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393
0
 بلال مرادی قره تپه
جالب بود جناب مهندس مهیاری

ای کاش این خاطرات را نگه می داشتید تا دیگران یاد نگیرند.
چون که تو جامعه ما بی سوادی مدرک دار بیشتر شده... .
بلال مرادی قره تپه 15:13 چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393
0
 بلال مرادی قره تپه
اگر خونده باشند با این خاطرات از راه دیگه به خیلی ها کمک کرده اید.
رضا مهیاری 08:12 پنجشنبه 11 اردیبهشت 1393
0
 رضا مهیاری
من اصلا و ابدا بخاطر نمیارم که این روزنوشت رو جایی خوانده یا برای سایت ارسال کرده باشم و معمولا چشم بسته چیزی رو جایی ارسال نمیکنم. از مدیر محترم سایت درخواست بررسی دارم.
بلال مرادی قره تپه 19:08 پنجشنبه 11 اردیبهشت 1393
0
 بلال مرادی قره تپه
به ظاهر متن خاطراتی است که از ته دل نوشته اید.

نمی دانم گروه محترم سازه 90 مطلب کسی را به اسم دیگری زده باشد.

چرا در تاریخ 23 بهمن ماه سال 1389 نگفته اید که من اینو نفرستاده ام.

نکنه تقریبا تو این 2.5 سال تغییراتی پیش اومده که ناراضی هستید.

من عذر می خوام ولی از دانشگاهها بخصوص آزاد از طریقه درس دادن ناراضی هستم.

پول بده با تقلب هم مدرک بگیر.

یکی میاد دانشگاه آزاد تا شاید به سربازی نره ... .

یکی دیگه میاد تا از دانشگاه یکی پیدا کند تا با ان زندگی کند... .

و

این یکی ها بیشتر هستند که روز به روز تعدادشان بیشتر می شود.
رضا مهیاری 07:57 شنبه 13 اردیبهشت 1393
0
 رضا مهیاری
سلام آقا بلال
دوست خوبم من هنوز بخاطر نمیارم که این مطلب رو چه الان چه 2/5 سال پیش چه 2500 سال پیش جایی خونده باشم. عدم یادآوری من دلیل بر این نیست که قطعا مطلب از طرف من نباشه. حافظه یاری نمیکنه.

ولی اگه چند جمله آخر شما مستقیما خطاب به بنده باشه که جا داره پاسخی در خور داده بشه. واضح بیان بقرمایید محکم پاسخ بگیرید.

به هرحال اگه همه دنیا هم با پول مدرک ژئوتکنیک بگیرند کسی که لایق باشه خودش رو نشون میده مگه اینکه خودش هم موقع مدرک گرفتن لغزیده باشه!!!!!!!!!!!!!!! که خیلی هم بعید نیست

بنده احساس نمیکنم کسی با مدرک گرفتن چه پولی چه غیر پولی بتونه جای من رو بگیره. توی رشته و کار خودم شناخته شده هستم شمارو نمیدونم.

تلاش بیشتری نشون بدید و مشکلات رو به زمین و زمان نسبت ندید
بلال مرادی قره تپه 18:29 یکشنبه 14 اردیبهشت 1393
0
 بلال مرادی قره تپه
سلامی دوباره بر خدمت مهندس عزیز
من هیچ وقت به خودم اجازه نمی دهم به کسی توهین کنم چرا که همه، چه در اینجا یا جای دیگر دوست، برادر و شاید خواهر ما باشند و هستند.

من تنها به شما نگفتم بلکه به خودم و سایر افرادی گفتم که اگر این کارا را انجام می دهیم پیش خود و خدای خود مخفی نگه داریم.

فعلا پای من نلغزیده و انشالله نخواهد لغزید. درسته من دانشجوی ژئوتکنیک هستم ولی فعلا مدرکش را نگرفته ام.
تا حالا هم شده با 10، 11 نمره پاسی بگیرم ولی سعی کرده ام رو پای خودم بایستم و به هیچ کدام از معلما و استادای زحمتکش نمره ای نخواستم یا قبول بشم یا معدلم را بالا ببرم یعنی فردی نبودم که بخاطر نیم نمره ..... استاد را بکنم.

من و امثال من نمی خواهیم جایگاه کسی را بگیریم و این کار را هم نمی تونیم بکنیم.
فرد باید عرضه داشته باشد لیاقت خود را نشون می دهد و به جایی می رسد، با حلوا حلوا گفتن هیچ وقت دهان آدمی شیرین نمی شود.

من در آخر نظر قبلیم هر چه دیده بودم را گفتم، سابقه 4 سال دانشجویی خودم در دانشگاه آزاد بود.
فرهود صفری 12:50 سه شنبه 16 اردیبهشت 1393
0
 فرهود صفری
جالب بود ممنون از راهنمایی تون مهندس .