صفحه شخصی رضا مهیاری   
 
نام و نام خانوادگی: رضا مهیاری
استان: تهران - شهرستان: تهران
رشته: کارشناسی عمران - پایه نظام مهندسی: ارشد
شغل:  مهندس ناظر
شماره نظام مهندسی:  103016044
تاریخ عضویت:  1389/03/13
 روزنوشت ها    
 

 معرفی اعضای گروه سازه 90 بخش عمومی

16
برای دریافت فایلها باید از نرم افزار های ویژه دانلود استفاده نمایید. (برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید)




معرفی اعضای گروه سازه 90

شنبه 29 تیر 1392 ساعت 10:51  
 نظرات    
 
امیر یاشار فیلا 18:10 شنبه 29 تیر 1392
3
 امیر یاشار فیلا

مهیاری جان،
پیداست لپ نفر سوم لیستو از هر دو طرف کشیدی که میگیا ...


;-)
مطلب کیانی زاد 22:40 شنبه 29 تیر 1392
1
 مطلب کیانی زاد
ایول ایول ...

افق رو خوب اومدی !!!

دیکتاتور حرف نداشت !!!
مطلب کیانی زاد 22:41 شنبه 29 تیر 1392
0
 مطلب کیانی زاد
اصلا مهیاری جان دوست داری یه جنبش راه بندازیم به نام "تسخیر سازه 90 " !!!؟؟؟
رضا مهیاری 23:50 شنبه 29 تیر 1392
1
 رضا مهیاری
فیلا جان نکشیدم ولی ببینمشون حتما میکشم

راستی فایل من شامل یه اسم دیگه هم بود آقای فضیله چرا سانسور؟ چرا قیچی؟ چرا ممیزی؟ چرا رعایت حال من پیرمرد رو نمی کنید؟
رضا مهیاری 23:54 شنبه 29 تیر 1392
1
 رضا مهیاری
فیلا جان عکست رو برداشتی نشان فدراسیون جهانی کشتی رو گذاشتی که بگی چی؟

اسم شمارو دزدیدن؟ شما اسم اونارو دزدیدی؟ هر دو؟ هیچکدام؟

کشتی گیری؟ رئیس فدراسیون کشتی هستی؟ میخوای پز بدی؟ میخوای نمایش بدی؟ میخوای بری المپیک؟ میخوای بگی هم سانتافه داری هم کشتی بلدی؟ الان چی؟

انقدر بدم میاد یکی پیدا بشه در هر موردی از من سرتر و بالاتر باشه
ش ب 00:43 یکشنبه 30 تیر 1392
1
 ش ب
روز وصل دوستداران یاد باد

یاد باد آن روزگاران یاد باد
محسن نیک 08:25 یکشنبه 30 تیر 1392
0
 محسن نیک
سپاس.آشنایی خوبی بود گل آقا
مائده علیشاهی 12:54 یکشنبه 30 تیر 1392
0
 مائده علیشاهی
مرسی ی :)
امیر یاشار فیلا 14:11 یکشنبه 30 تیر 1392
4
 امیر یاشار فیلا

مهندس مهیاری جانِ لپ‌کش و نازنین،

اون نشان Fila که کم‌تر از یک روز توی صفحه‌ی شخصیم گذاشته بودم، آرم فدراسیون کشتی نبود؛
برند پوشاک ورزشی بود که داشتم تلاش می‌کردم به‌عنوان اسپانسر جذب و متقاعدشون کنم به مدت یکی ـ دو سال پوشاک و ملزومات تیم «سازه90» رو تأمین کنن.

بعد چون دیدم زیر بار نمی‌رن، از تبلیغ مفت و مجانی برندشون توی صفحه‌ی خودم دست برداشتم و
چون شما و یه دوست عزیز دیگه یه زمانی با لطف بی‌اندازه‌ی خودتون منو به «انار» تشبیه کرده بودین، عکس فعلی رو جایگزین کردم.
یه refresh بزن، حالشو ببر داداش.

:-)

بعدشم به پیر، به پیغمبر، من هیچ‌وقت ادعای بزرگی نداشتم و ندارم؛ مخصوصا در قیاس با شما.
اگه شما بخوای، میام توی محضر می‌نویسم، دست‌خط می‌دم، امضا می‌دم که :
من در قیاس با مهندس مهیاری نه‌تنها سرتر و بالاتر نیستم، بلکه همیشه خودمو راننده‌ی ژیانی پشت چراغ قرمز می‌بینم که مهندس مهیاری با ماشین شاسی‌بلند آخرین مدلش میاد پیشم توقف می‌کنه و نمودار ارتفاعی تشکیل‌شده بین ما، خودش نشون‌دهنده‌ی همه چیزه ...

;-)
محمدرضا جمشیدیان 16:38 یکشنبه 30 تیر 1392
5
 محمدرضا جمشیدیان
سلام به مهندس مهیاری عزیز و همه دوستان

ممنون که گروه نرم افزاری سازه را قابل دونستین!
ما ظرفیتمون برای رفقا تا عرش اعلی میرسه اما گاهی وسط شلوغی ها بعضی چیزا گم میشن و لزوماً همه کسانی که این روزنوشت رو میخونن یه جور برداشت نمی کنن. بنابراین به عنوان مسئول گروه نرم افزاری سازه خواستم یه توضیح مختصر بدم. البته شما هم به کار خودتون ادامه بدین، بالاخره باعث سرگرمیه.
همه بر و بچه های گروه نرم افزاری سازه، هادی، بهروز، احمد، محمد، کامران، فواد، احمدرضا، پیام، مازیار که شما توی عکس نمی بیننینش و دانیال تاج سر من هستند. هر کسی بخواد به این بروبچه ها چپ نیگاه کنه با دیکتاتور طرفه!!
گفتم که توی تاریخ ثبت بشه.

باز هم ممنون از مشارکت همه شما خصوصاً مهندس مهیاری عزیز که فکر و وقت قابل ملاحظه ای روی این روزنوشت گذاشتن.
امیر یاشار فیلا 18:50 یکشنبه 30 تیر 1392
3
 امیر یاشار فیلا

مهندس مهیاری عزیز،
با این خط‌‌ و نشونی که کاپیتان جمشیدیان واسه‌ی صاحبانِ نگاه چپ کشیدن، توصیه می‌کنم عجالتاً
به کشیدنِ لپ راستِ دوستان اکتفا کنی و کاری به لپ چپ‌شون نداشته باشی.

;-)
مطلب کیانی زاد 23:13 یکشنبه 30 تیر 1392
2
 مطلب کیانی زاد
با توجه به گفته های جناب فیلا که دستی هم در کشتی دارند باید نتیجه گرفت که سانتافه مذکور در نظرات اینجانب و آنجانبان (!) زیر پای مهیاری جان است و عدله ی اینجانب نیز نمودار ارتفاعی تشکیل‌شده بین ژیان امیر خان و ماشین شاسی بلند (سانتافه) رضا خان است ...
رضا مهیاری 14:44 دوشنبه 31 تیر 1392
0
 رضا مهیاری
آقای جمشیدیان قربونت برم من کی میخواستم چپ نگاه کنم؟ اصلا قد و قواره من به این حرفها نمیخوره.

شاید به اندازه شما بچه هارو دوست نداشته باشم ولی بخدا دوسشون دارم.

همشون تاچ سر هستند. در مورد سانسور هم شوخی بود. حداقل در این مورد با شما مشکلی نداشتم
رضا مهیاری 14:45 دوشنبه 31 تیر 1392
1
 رضا مهیاری
آقای کیانی زاد آقای فیلا

دست از سر من پیرمرد بردارید
فواد فضیله 14:56 دوشنبه 31 تیر 1392
2
 فواد فضیله
عرض ادب و سلام خدمت همه و به خصوص مهندس مهیاری عزیز که افتخار داشتم چند بار باهاشون صحبت کنم. ممنون از خلاقیت جالب تون. در مورد سانسور باید بگم که کلا یه جمله طلاایی هست که سرلوحه کارم قرار دادم:

سانسور رمز بقاست.

( بسیار فیلسوفانه و پرعمق عجیب و خردمندانه !!)

پس دیگه حله؟ کسی شکایتی حرفی نداره؟ مطمئن؟

شاد باشید همتون

تا سال دیگه و یه کامنت دیگه بدرود !
پیمان شبستانی 01:05 سه شنبه 1 مرداد 1392
1
 پیمان شبستانی
کار کم کم داشت به جاهای باریک میکشید گفتم بیام وسط اگه مشت اومد بخوره به من :-D
امیر یاشار فیلا 03:00 سه شنبه 1 مرداد 1392
1
 امیر یاشار فیلا
آقای مهیاری،

چشم!
من برداشتم؛

ولی شما هم خودتو دیگه "پیرمرد" خطاب نکن دیگه ...
باشه؟

آفففرین !


:-)
م افتخاری 12:15 سه شنبه 1 مرداد 1392
0
 م افتخاری
دیر رسیدم
ولی جالب بود
راستی فکر کردید که از دید اعضاء گروه نرم افزاری سازه 90 ما چه تفسیری داریم
و یا به نظر خودمان، خودمان چه توصیفی داریم؟(البته باز هم به دید طنز)
م افتخاری 12:20 سه شنبه 1 مرداد 1392
0
 م افتخاری
آقای مهندس فضیله گرامی:
هرچند به گفته شما "سانسور رمز بقاست"
ولی شاید تحمل راز بقا باشد
...
ضمناَ ما که شکایتی نداشته و نداریم
کلاَ محلول ، محلول است

تا کامنت دیگه مواظب "دم دری ها" باشید
سپاس
فواد فضیله 17:59 سه شنبه 1 مرداد 1392
1
 فواد فضیله
چه خوشحالم که جناب مهندس افتخاری رو اینجا دیدم.
ماها که همیشه درحال تحملیم یحتمل، احتمال حس احساس یکدیگر را دارا اییم و من خود به نوبه خویش خرسند می زییم.

پس ملالی نیست و همچنان که تجربه شده محکم، قوی، با اراده و پشتکار به امور روزانه می پردازیم.


دم دری ها میان و میرن مهم اونایین که داخل نشستن خیلی وقته و جایی برای ما نیس.


خوشا خوش باشید.
امیر یاشار فیلا 00:41 چهارشنبه 2 مرداد 1392
2
 امیر یاشار فیلا

این یک سال چه‌قدر زود گذشت جناب مهندس فضیله ...


;-)
مطلب کیانی زاد 09:27 چهارشنبه 2 مرداد 1392
0
 مطلب کیانی زاد
مهیاری جان شما که از ما جوان تری قربان ...

می شه از نوع طنز نوشتن شما به جوانی تون پی برد ...


جناب "فواد فضیله" برادر ارجمند ما منتظر نظرات کارساز شما هستیم.فقط یک مشکلی وجود داره و اون هم اینه که توصیف "دم دری ها" یعنی چه ؟؟؟؟

نکنه اینو هم سانسور کردید!!!
م افتخاری 11:12 چهارشنبه 2 مرداد 1392
1
 م افتخاری
آقای مهندس فضیله گرامی:
در مورد "در" و "دم دری"ها بد نیست این مطلب را هم بخوانیم

آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟
فامیل دور: ..... خود شما به خاطر این‌که بدونی توی این پسته دربسته چیه، می‌شکنیدش. شکسته می‌شه اون در. دل آدم هم مثل همین پسته می‌مونه. یه سری از دل‌ها درشون بازه. می‌فهمی تو دلش چیه. ولی یه سری از دل‌ها هست که درش بسته ‌اس. این‌قدر بسته نگهش می‌دارند که بالاخره یه روز مجبور می‌شند بشکنند و همه‌چی خراب می‌شه. !
آقای مجری: در دل آدم چه‌جوری باز می‌شه؟
فامیل دور: در دل آدم با درد دله که باز می‌شه!
قسمتی از مکالمه فامیل دور و آقای مجری (ایرج طهماسب)
م افتخاری 11:19 چهارشنبه 2 مرداد 1392
1
 م افتخاری
آقای مهندس فیلا
آفتاب آمد دلیل آفتاب
نگفتم که حقیر به چشم نمی‌آیم
شاهد از غیب رسید و جناب مستتاب مدیر سایت در کامنت یک‌سال بعد خود ما را مورد تفقد قراردادند و از دیدن بنده شگفت زده شدند
لذا به شکرانه این دیده شدن
یاد شعر "آینه در آینه - هوشنگ ابتهاج" افتادم
...
مژده بده ، مژده بده ، یار پسندید مرا

سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا


جان دل و دیده منم ، گریه ی خندیده منم

یار پسندیده منم ، یار پسندید مرا


کعبه منم ، قبله منم ، سوی من آرید نماز

کان صنم قبله نما خم شد و بوسید مرا


"پرتو دیدار خوشش تافته در دیده ی من

آینه در آینه شد ، دیدمش ودید مرا "


آینه خورشید شود پیش رخ روشن او

تاب نظر خواه و ببین کاینه تابید مرا


گوهر گم بوده نگر تافته بر فرق ملک

گوهری خوب نظر آمد و سنجید مرا


نور چو فواره زند بوسه بر این باره زند

رشک سلیمان نگر و غیرت جمشید مرا


هر سحر از کاخ کرم چون که فرو می نگرم

بانگ لک الحمد رسد از مه و ناهید مرا


چون سر زلفش نکشم سر ز هوای رخ او

باش که صد صبح دمد زین شب امید مرا


پرتو بی پیرهنم ، جان رها کرده تنم

تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا
فواد فضیله 13:43 چهارشنبه 2 مرداد 1392
1
 فواد فضیله
جناب فیلا می بینید چقدر عمر زود میدود.

انگار یک روز پیش بود که گفتم تا سال دیگه...

دریغا...
اسفا...
وااا اسفا...
امیر یاشار فیلا 17:04 چهارشنبه 2 مرداد 1392
0
 امیر یاشار فیلا


آقای مهندس افتخاری،
«مژده می‌دم، مژده می‌دم، آخر فواد دید تو را ...»

:-)


آقای مهندس فضیله،
افسوس نخورید، کاریش نمی‌شه کرد؛
به‌جاش، «دریاب دمی که با دوست عزب [مثلاً فیلا] می‌گذرد ...»

;-)